اسمان گریه کن

ساخت وبلاگ
تنگ غروب است و آسمان دوباره لباس دلگیر نارنجی را به تن کرده است و گاه به سرخی می گراید سرخی نشان از رنج او و خبر از آمدن شب را می دهد شبی ظالم شبی که ما را در گناه غرق می کند شبی که ما را خدا غافل می کند شبی ظالم که چون میله های زندان ماه را در خود محبوس کرده است. تنگ غروب است و کسی با چشمان پر اشک این شعر را زیر لب زمزمه می کند : ديگر كسي باور نمي كند گريه هايم را هيچ كس باور نمي كند و مي گويند چشمان تو لياقت اشك را ندارند ديگر گسي باور نمي كند محبت را و شاعر حسرت...
ما را در سایت شاعر حسرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arefandvida بازدید : 51 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 19:55